من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام
من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام

تنهایم...

صدای خنده هایشان را میشنوم؛ چقدر دوست‌داشتنی...

آسوده دراز کشیدم و برادران کارامازوف داستایوفسکی را محکم به خودم میفشارم...

میدانم که امشب هم شجاعت شروع کردنش را ندارم ...

چشم‌هایم هر لحظه سنگین تر از قبل میشوند...

نفس هایم آرام تر...

صدای خنده هایشان را میشنوم؛ چقدر دوست داشتنی..‌.

لبخند میزنم،

چشمانم بسته میشود،

کتاب، آرام از دست هایم به زمین می‌افتد ...

آهسته زیرلب میگویم:

فردا، 

بالاخره

 میخوانمش ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد