من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام
من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام

27

- توهم یا واقعیت ؟ به خدا خودمم نمی دونم!

26

not red

not silver

you are something else

something more



25

-  حرف ها انقدر سنگین شده اند که مدام روی هم انباشته و ته نشین می شوند و من با وجود آنها هر روز سخت تر از روز قبل قدم بر میدارم.

24

چه راه ِ دور !

چه راه ِ دور ِ بی پایان !

چه پای لنگ !

 

نفس با خسته گی در جنگ

من با خویش

پا با سنگ !

 

چه راه ِ دور

چه پای لنگ !


 احمد شاملو



دوست داری خوشبخت باشی؟


این قاعده ی خیلی از بازی هاست! آدم ها باید تا مرز برنده شدن پیش برن، اما کسی نباید برنده نهایی بشه. نباید حس ماجراجویی آدم ها رو از بین برد، آدم ها همیشه دوست دارن بازی کنن.

واسه همینه که بعضی از نویسنده ها پایان داستان شون رو نمی نویسن، شعبده بازها راز جادوهاشون رو به کسی نمی گن و خیلی از آدم ها واسه هم احساس شون رو بیان نمی کنن، چون می ترسن که بازی تموم شه.

وقتی آدم ها می فهمن که چی تو سرت و قلبت می گذره دیگه دلیلی واسه بازی کردن و موندن نمی بینن، تنها کسانی که می مونن وفادارها هستن.


روزبه معین 

قهوه سرد آقای نویسنده




23


پیشینیان با ما

در کار این دنیا چه گفتند؟

گفتند : باید سوخت

گفتند : باید ساخت

گفتیم : باید سوخت،

اما نه با دنیا

که دنیا را !

گفتیم : باید ساخت

اما نه با دنیا

که دنیا را !


قیصر امین ‌پور




-گذشت هفته ی اول مدرسه ها را تبریک میگم!