من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام
من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام

63

سقف این خانه خاکستریست و من آن را خاکستری کرده ام ! لعنت به من و عهد و پیمانم با این رنگ پیر! کاش میشد به جایی تعلق داشت ؛ کاش می شد باد را  خواهر نامید و خورشید را مادر . کاش می شد ماه را برادر صدا زد  و درختان سرو را پدر . ای کاش ستاره ها فرزندانم بودند . کاش اصل و نسبم به روح طبیعت بر میگشت ! ای کاش می شد باران را در آغوش گرفت و بوسید!

 

 

کاش می توانستم این " تویی" که همه جا ریشه دوانده است را می کشتم تا کمی بیدار شویم ...!

و سپس قاتل زنجیره ای رویاهای وارونه می شدم

و در آخر

تمام " ای کاش ها " را می خشکاندم 

...

فقط کمی صبر هم کافی نیست

این روزهای من در ساعت های پر از ثانیه ها

خالیست !

چند روز دیگر را می خواهم  بمیرم؟

چند نفس ؟

چند پلک ؟

مثل اینکه این رنگ خاکستری بد جوری واگیردار شده !

 

 

-میدونی خوبیش اینه که فردا هنوز هست !

(چگونه می توان به تاول های پا گفت که تمام مسیر طی شده اشتباه بوده ؟!)

- پانزده سال کمه یا زیاد ؟!

فقط میدونم خیلیم کم نیست چون مغزم یکم چروک زیر چشاش افتاده !

-

 

مانده ام  چگونه هنوز دست و پایتان سالم است وقتی آن طور به ناگاه از چشم هایم افتادید آرزوهای سوخته !

 

62

هیچکس نفهمید که خداوند هم تنهاییش را فریاد میزند


قل هو الله احد ... !!



خب ...

فقط درکش یکم سخت بود! حتی الانم نمی تونم بگم درس فهمیدم یا نه !

اینجا چه خبره ؟!