من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام
من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام

61

من


تو


کتاب های نانوشته ی روزگار!


شاید دنیای دیگری باشد


...!



60

(    20     )

بیدار شدن از خوابی که پر بود از رویاهایی که در خواب هایشان کابوس می دیدند که دارند خواب می بینند ، اما وقتی از خواب بیدار میشدند همان رویا های شیرین آینده بودند و هنگامی که دوباره می خوابیدند و چشم های  من را باز می کردند ، نمی دانستند من در حال فرو رفتن در حقیقتی هستم که آنها هیچ وقت حتی در کابوس هایشان هم نمی بینند ...!

تصمیم گرفتم بندهای (94)  را پاره کنم  و به سمت ( 97) بدوم ؛ (96)  که مقصد نمی تواند باشد !  تا (97) طول می کشد تا کوه فرصت های مرده را جارو کنم !  می خواهم دیوار های اتاقم را صورتی پر رنگ کنم ، گل شمعدانی و شب بوی بنفش بگیرم  ، مانتو های  گل دار بپوشم ، شال قرمز روی سرم بندازم ، شب ها تا ساعت 2 یا 3 بیدار بمونم  و بخونم و بخونم و بنویسم .

(20)

بیست روز باقی مانده تا ته ...!

بیست روز تا  اتمام یه دنیا و وقوع یک رویا ...!




وقوع یک رویا



 - برای پذیرفتن یک تغییر 10+10  روز هم کافیست ؟!  کافیه!




I  FIGHT  MYSELF  DAILY

AND I DONT HAVE ANY IDEA ABOUT

THE

 WINNER



59


هیچ وقت به کوچه بن بست ناسزا مگو

رنج بن بست بودن برای کوچه کافیست

58

{من ضدی دارم. آن قدر فریب کار که آن را خود پنداشته ام . حالا من از " خود" برای تو شکایت آورده ام.}  فاضل نظری

1396 مین سال آغاز شد !  اما من هنوز در سال 1394 گرفتارم ! سالی که تازه فهمیدم دارم می فهمم و بد فهمیدم و همان طور جلو رفتم و جلو رفتم و جلو رفتم و در عمق یکی از این لحظه های ماتم گرفته  "حقیقت" اشکی ریخت و من عاشق شدم  . آن قدر حقیقت ندیده بودم که ره افسانه زدم. و وای بر من و روزی که  خسته شدم .



من مرده ام …

به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم …

فقط همین ...