من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام
من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام

همه چبز در حال خراب شدن است 

مثل قلعه شنی در مسیر باد 

زیبایی تو کودکانه بود 

همینطور عاشق شدن من 

عشق ما به پایان میرسد 

مثل یک بازی غم انگیز 

و غروب 

ما را به خانه هایمان برمیگرداند 

با زخم هایی بر تن و 

قطره اشکی در چشم 


رسول یونان



همانا مشکل از من است! همه چیز درون من است, درون من. اینکه حال فیزیکی من خوب نیست, این سردردها, این حالت تهوع ها همه از درون من سرچشمه میگیرد! در من حضوری گنگ در حال فاسد شدن است ..  .دیگر هیچ چیزی از بقیه نخواهم گفت. انقدر بزرگ نشده ام که بفهمم من مسول تمام زندگیم هستم... تمام تمامش. 


باید ارام بگیرم, من نیاز دارم 


به 


ارامش 


...



باید در میدان خودم بجنگم نه نبردی که سرباز هیچ کدام از ارتش هایش نیستم 

من دارم فقط وقت تلف میکنم 


اما 

امیدوارم 


و 


سعی میکنم شجاع باشم 


...


به روزهای بهتر فکر میکنم, ان روزها که بتوانم راحت بخندم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد