من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام
من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام

من از اوج خستگی حرف نمیزنم    چون واقعا خسته نیستم 


من ازاوج درد حرف نمبزنم  چون هنوز تحمل دارم 


من از اوج تنهایی نمیگم   چون هنوز ادمای رو دور و برم دارم 



من از اوج درماندگی حرف نمبزنم   چون هنوز امیدوارم 






خلاصه بگم, من از اوج ها حرف نمیزنم, بعد هر استانه ای روند متفاوت میشود 


من 

از یک خط صاف صحبت میکنم, بدون اوج و فرود که هم صعود است و هم نزول 


من به امتداد این خط باریک خطرناک چشم دوخته ام و در انتظار توفانی ام که شاید در بینهایت استقابلم بیاید 


..

..

..

..



چشمام رو میبندم و به حرفات فکر میکنم :

مبینا 

تو فوق العاده ای اما خودت باور نمیکنی....



و من 


شب را به دور موهایم میپیچم و با ماه شروع به فکر میکنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد