من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام
من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام

34

روز هایی هستند که افکارم بیش تر از همیشه به تکاپو می افتند و آن قدر مثال های نقض در زندگیم می یابند که ناگزیرم می کنند به نوشتن ؛ که شاید بر صفحه و در قالب کلمات آن قدر ها هم وضع دنیای اطرافم خراب نباشد! اما همیشه هم این راه خوبی نیست ؛ گاهی اوقات بعضی افکار وقتی رو به رویت می ایستند می فهمی چه قدر قوی اند و بزرگ شده اند ، و کم کم در درونت شورش خواهند کرد! حس خوبی نیست وقتی می فهمی سلول احساساتت ، عقایدت ، روابطت  و افکارت از گرد و خاک زمان و تکرار پوشیده شده؛ بعدشم می فهمی نه مثل اینکه این پتو با تار و پود ثانیه های گذشته روی قلب و مغزت هم پوشانده و همین عامل کوبش افکار و خونه! تا بلکه در پس این هیاهو وجود آن طفل های بی گناه را بفهمی ! و اینکه هنوز امید هست را فراموش نکنی ...!



گاهی باید یاد گرفت
همیشه دلی که برایت می تپد 
ماندگار نیست

باید یاد گرفت 
که قدر بعضی از لحظه ها 
را بیشتر دانست

باید یاد گرفت 
گاهی ممکن است
آنقدر تنها شوی 
که هیچ چشمی اتفاقی هم تو را نبیند

ژوان هریس



به من نگو افسرده ؛ من حتی غمگین هم نیستم چه برسد به اینکه افسرده باشم ! مرا به " صادق هدایت" نسبت نده ...! نه ، نمی خواهم بگویم من شاد ترین دختر غمگین جهانم ...! نگران هم نباش ؛ من هیچ وقت لب به سیگار نخواهم زد !  اینکه روز های بارانی را دوست دارم  و از شوق لذت در چشمانم اشک حلقه می زند  معنیش دلتنگی نیست ! اینکه انشا هایم را با خستگی آغاز می کنم و انتهایشان را با وا ژه ی امید می خواهم بگویم امید میتواند آغاز هر انتهایی باشد اما چرا تنها مقدمه را می بینی ؟ مگر نتیجه مهم تر نیست ؟! اینکه از درگیری های درونم برایت می گویم دلیل بر افسرگی نیست شاید درحال تلاش برای یافتن حقیقتم ...! به من نگو افسرده ؛ شاید وقتی دارم در سکوت از پنجره به بیرون نگاه می کنم در فکر شادکردن توام ...!  مدام شعر می خوانم چون عاشق تئاتر کلمات هستم که شاعران کارگردانی می کنند ...! اگر اغلب سعی می کنم دور تر از جمع باشم شاید می خواهم از دور با لذت  به همه نگاه کنم ...! به من نگو افسرده؛ من عاشق رنگ مشکی و خاکستری و سورمه ای هستم همان طور که نارنجی و زرد و صورتی را دوست دارم ...! اینکه هنگام خواندن صدایم می لرزد و بغض آلود است شاید تنها به خاطر اضطراب ناشی از لذت خواندن برای تو باشد! این که مدام به دنبال متن های آرامش بخش و پر انرژی هستم برای کمبود نیست برای اشباع شدنه! شاید بعضی آهنگ ها را تنها به خاطر صدای خواننده دوست دارم ...! به من نگو افسرده ؛ اینکه بیش تر نوشته هایم غمگینه دلیلش این نیست که افسرده ام دلیلش این است که وقتی غمگینم می نویسم ! به من نگو افسرده ؛ تو کم ترین اطلاعاتی هم تنها درباره ی گوشه ای از دنیای من نداری پس چطور به خودت اجازه ی قضاوت می دهی؟!


"انسان ها همانی نیستند که نشان می دهند"


http://s8.picofile.com/file/8276420026/29572.jpg