چقدر زیباست اگر وجودم درگیر زندگی شود، چشمانم از حقیقت تلخ و شیرین جاری شود، قلبم از نگاه های مهربان بلرزد ، فکرم پر از ایده های نو باشد ، دستانم برای گرفتن دست دیگران دراز شود ، پاهایم برای قدمی خیر جلو بروند ، لبانم سکوت لذت اختیار کنند ، صدایم نوای شادی باشدو نگاهم ، نگاه دیگران را پرفروغ سازد. کاش میشد وجودم شعری می شد تا با سمفونی کلماتش بر روی گلبرگ های زندگی حرکت کند و آن را به حرکت درآورد! اگر در زندگیت بالا و پایین ها وجود نداشته باشند که تو زنده نیستی...! چقدر جوانی زیباست . چقدر معتاد شادابی اش هستم ، معتاد خنده ها و دوستانش ، شیطنت هایش! دل های جوان برای همه آرزومندم.
نازنین
زیر باران سرانگشتانت
بذر کوچک حروف
سطرهایی از گل های آفتابگردانند
که می رقصند با آفتاب نگاهت
نازنین
به همین خاطر
برایت مشتی واژه
از قحط سال شعر آوردم
تا زیر بارش سرانگشتانت
و شعاع چشمانت
قد بکشند و
گل های سرخی باشند بر میز کارت
شیرکو بی کس
ترجمه : فریاد شیری