من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام
من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام

17

همیشه ترس من از سکوت
گذشتن از فضاهایی است که در هم فرو می روند
آویزان از دیوار
عبور این همه صدای به تنهایی
و گذشتن از مرز گرگ و میش همراه تک ستاره ای که زندانیست
همیشه ترس من از بیهوده همراه شدن است
بیهوده شدن
و دیواری که از آن آویزانم
که تاب این همه را نداشته باشد

وقتی صدا از دوردست می پیچد
فضاست که فرو می رود در هم
تنهای هزاران تکه پاره از قوس هایش می زند بیرون

صدا به صدا نمی رسد
همیشه ترس من از صدا در پیچ و خم های سکوت
از دویدنی است در پی تن های به تنهایی
و همیشه این ترس شبیه ستاره ای زندانی
از درزهای دیوار به گوش می رسد

همهمه است
در شبی به وسعت دنیا
تصویرها رژه می روند در خم فضاهای به ناچار
تن ها می دوند اریب در عمق خیابان
آویزان از دیوار
تن های تکه پاره در من فرو می روند
فرود می آیند
و بن بست بی صدا
هنوز صدایم می کند

تصویرهای بی امان با فضاهای فرو رونده در هم
در دوردست
و همین نزدیکی دیوار من است
با منی آویزان
در بین این همه صدای به تنهایی

 
علیرضا بهنام

http://s7.picofile.com/file/8265801134/cafe_alone_loves.jpg

جایی خوانده بودم که میگفت " این افکارتان هست که شما را محدود میکند"  ؛  اما من دوست دارم جور دیگری بگویم " این ما هستیم که افکارمان را محدود می کنیم." و این محدودیت می تواند از خیلی چیزها ریشه بگیرد  که  مهم ترینش افکار  ماست. پس دوباره برگشتیم به جمله ی اول " این افکارتان هست که شما را محدود میکند" اما این افکار را چه کسی محدود کرده است ؟ خودمان!  " این ما هستیم که افکارمان را محدود میکنیم." و افکارمان هم در یک عمل متقابل ما را محدود میکنند. برای بعضی محدودیت ها راه حلی نیست چرا که ما آنها را پذیرفته ایم مانند محدودیت هایی که در خانواده ، کشور ، دین ،و فرهنگ داریم اما بعضی از این محدودیت ها که شاخص بسیاری از کمبودها یا شکست های ما هستند را می توانیم تغییر بدهیم. مانند خجالت و کم رویی ، ترس ، غرور و ... . همین سه ویژگی شاخص بسیاری از محدودیت هایی است که من دچارش شده ام و می شوم. گرچه گاهی واقعا برایم مفید واقع شده اند اما در بسیاری از موقعیت ها باعث محدودیت و بی سهمیم هستند. باید سعی کنیم ، شاید با از بین بردن هر یک از این محدودیت ها بتوانیم دریایی از فرصت ها را به سمتمان جاری کنیم. با توجه به موقعیت ها و شرایط زندگی و همچنین سن افراد هر کدام به نوعی از این محدودیت ها رنج می برند . پس بیاید سعی کنیم همه این محدودیت های مسخره را کنار بگذاریم تا شاید بتواند راه گشایی باشد برای خرد کردن بقیه ی محدودیت های انسانی! من شروع میکنم :)

- این متن با بقیه ی متن هایم فرق داشت چون به شدت نیاز به راهنمایی خودم داشتم و برایم سخت بود از چاشنی ادبیات بهره بگیرم چون شاید از موضوع بحثم دور می شدم. با عرض پوزش:(