من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام
من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام

14


در چرخش تاریخ، چه سرخورده چه سرخوش
دنیا نه به جمشید وفا کرد، نه کوروش

آسوده‌ام از آتش نیرنگ حسودان
از تهمت سودابه بری باد، سیاوش

ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم
جایی که در آن شرط حیات است توحش

ای دل! من اگر راز نگهدار تو بودم
این چشمه‌ی خشکیده نمی‌کرد تراوش

من بی تو سرافکنده و دم‌سردم و دلخون
ای عشق! سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش

"فاضل نظری"



http://s2.picofile.com/file/8263615076/1209013866VcK64Qs.jpg


زندگی سرشار از معجزه های بزرگ و کوچکی است که توانایی تحول دارند ؛ تحول در زندگی! ... و من همیشه عاشق فروتنی "زندگی" بودم ...

کم تر کسی را دیده ام  ...  چرا دروغ ... کسی را ندیده ام که این چنین  خودش را دستخوش تغییر کند ...! مدت زمان زیادی بود که درگیر زندگی بودم ! زندگی نمی کردم اما درگیرش بودم ، زنده بودم اما زندگی نمی کردم ؛ و حالا بعد از دو ماه ، بعد از این همه لحظه ها و ثانیه هایی که رفت فهمیدم! و زندگی دوباره معنا پیدا کرد؛روز ها رشد کردند و شب ها دلنشین شدند ، ماه بیشتر می درخشد و خورشید نیز بیشتر می تابد ؛ شادی و لبخند جریان دارد و جادوی عشق فضا را لبریز کرده!  ناشناخته ها هنوز همانند که بودند اما دلنشین تر ، اما مهربان تر ...! اگر می دانستم انتهای شب های بی ستاره به اینجا ختم می شد حتما تحمل همه چیز آسان تر بود. معجزه رخ داد ... ؛ معجزه ای کوچک ،بسیار کوچک ! یکی از معجزه هایی که اطرافمان را پر کرده اند و فرصت مناسب می خواهند تا انگیزه را دوباره زنده کنند ، روح امید را جاری سازند و حالتان را خوب کنند.

برای همه ی ناشناخته های اطرافم ، آنان که از حال بد رنج می برند ، یک معجزه آرزومندم!

زندگی سرشار از معجزه های بزرگ و کوچکی است که توانایی تحول دارند ؛ تحول در زندگی! ... و من همیشه عاشق فروتنی "زندگی" بودم ...