نفس هایم را
به دیار دیگر می سپارم
ای نویسنده لوح سپید زندگی
پاهای برهنه ام را
در کوچه خورشید
و در گونه خیس ابرها
فرو می برم
تا شاید با این پرواز شاعرانه
پیغام مرا
در کنار شهاب ها
چراغانی کند
تا بدانی دارد یادت زنده می شود
در تمام رگ هایم
فرزاد آزرم