من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام
من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

من تگرگ بهارم ؛ کدامین بارانید ؟

برافروخته مرکب از آذر گشته ام

نمی‌دونم مرکز مشاوره دانشگاه

به همه دانشجوها اینقدر زنگ میزنه

یا من کیس خاصیم که نگرانمه؟!

چرا هیچ وقت

تو زمان درست

کار درست رو

انجام نمیدممم؟!

شاید تو اصلا یادتم نباشه

ولی من با اینکه چیزی نگفتم

فهمیدم وسط بازی 

هیجان زده شده بودی و

سرتو گذاشتی  رو شونه م


به پیش روی من، تا چشم یاری می کند، دریاست !
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست !
درین ساحل که من افتاده ام خاموش،
غمم دریا، دلم تنهاست .
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق ها ست !

خروش موج، با من می کند نجوا،
که : - « هرل کس دل به دریا زد رهائی یافت !
که هر کس دل به دریا زد رهائی یافت ... »

مرا آن دل که بر دریا زنم، نیست !
ز پا این بند خونین بر کنم نیست ،
امید آنکه جان خسته ام را ، 
به آن نادیده ساحل افکنم نیست ! 



امروز سر کلاس فلسفه، استاد این شعرو خوند و من
چشمامو بستم
از ته دل خداروشکر کردم:
درست همون جایی ام که باید باشم

کاش یکی رو میشناختم، صداش یا شبیه طاهر قریشی یا هایده بود

میگفتم تو فقط بخون،

 من مست بشم


۸۶۱۲: من می‌دونم که تو پسر خوبی هستی!

نگهبان: ... مکث...

۸۶۱۲: من می‌دونم که تو پسر خوبی هستی!

نگهبان: از... از کجا میدونی؟

۸۶۱۲: چون می‌دونم اینو.

نگهبان: پس... پس چرا ازم تنفری؟

۸۶۱۲: چون می‌دونم میتونی به چی تبدیل بشی ...!